داداش مهربونم مجید دانشگاه قبول شد اهواز
داداش آدم عجیبیه مثل اکثر آدما
از یه طرف ادای یه کمنیست رو در میاره از یه طرف دیگه ازم می خواد عکس چمران رو براش گیر بیارم (کریمان جان فدای دوست کردند سگی بگذار ما هم مردمانیم )
چرا؟چرا داداش یه موقع چادر می پوشید می گفت باید این طوری چادر بزنید اما اون روز جلو عباس منو به خاطر حجابم مسخره کرد چرا یه متن عرفانی می نویسه اما خونه مامان پای سفره بطری سبز رنگ رو توی لیوان خالی می کنه و بهم می گه ما از این چیزا تو خونمون می خوریم چرا توی حیاط یه عالمه درخت انگور کاشته چرا دوتا بشکه آبی بزرگ پر از انگور گذاشته اون گوشه یه پتو کشیده روش چرا آهنگران گوش می ده اما من می ترسم خونه مامان نماز بخونم چرا من می ترسم یه جا اسم یکی از امامارو بیارم که مبادا با عکس العمل داداش مواجه بشم.
چرا من بنده جو هستم مثل داداش شاید ما هر دو راهمونو گم کردیم
داداش اسمو منو گذاشته تاواریش نفهمیدم معنیش چیه
خدایا داداش مهربون و دوست داشتنیم رو به خودت می سپارم
خسته نیستم از آینده هم نمی ترسم پشیمون هم نیستم .
|